عریان

اینجا جز هیچ ..چیزی نیست!

عریان

اینجا جز هیچ ..چیزی نیست!

آخرین باری که اینجا نوشتم یادم نیست.....باید نزدیک به 4 یا 5 ماه شده باشه.... نمیدونم چرا نوشتنم نمیومد...دچار یبوست فصلی شدم قطعا!!!و الان نوشتن دوباره واقعا دشواره....ذهنم از همه چیز خالیه و من هم اصلا دوست ندارم بهش فشار بیارم واسه نوشتن....


فکر کنم برای شروع همین کافی باشه....


تا بعد!

نظرات 2 + ارسال نظر
ترلان دوشنبه 14 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:38 ب.ظ

میدونی من از توهم های غمگین خودم خسته شدم.و ترجیح میدم به وقایع روز فکر کنم.وقایع حتی نه چندان جالب روز!اون موقع که اون تیکه های شبیه داستانک رو مینوشتم خیلی بهم میچسبید و شاید از روی خودشیفتگی،از خوندنشون لذت میبردم.بعدا دیدم چقدر منزویم.چقدر نمیتونم بااطرافیانم درمورد هر مساله ای حرف بزنم.در واقع اونقدر توی خودم و پیدا کردن نقاطی که دیگران بهشون فکر نمیکنن، غرق شدم که تنها موندم.افسرده شدم از پیدا کردن لک های زندگی.بعدشم واقعا چه فایده دارن اون نوشته ها؟از هیچی و حتی روزمرگی چیزی بنویسی توهم زا و غمگین.اگه واقعا جوابی داشتی بهم بگو.دلم میخواد ترلانو بیشتر بشناسم.گاهی حسابی باهاش درگیرم.

ترلان عزیزم اگر نمیتونی تفکیک کنی اون نوشته های بسیار زیبا رو از انزوا و غم و غصه اصلا پیشنهاد نمیکنم اونقدر زیبا بنویسی چون هیچ چیز ارزش نداره که سلامت روح تو رو تخطئه کنه!!!اما راستش به نظر من قابل تفکیک هست..درسته که قلم تو از ذهن و روح تو وام میگیره اما بر عکسش فکر نمیکنم صادق باشه!حداقل برای من که اینطور بوده!اما در نهایت کاری رو کن که به شادی و سلامت روحت ختم میشه!

حامد دوشنبه 14 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:58 ب.ظ

هااا
خوبه
آفرین، همیشه زور زدن خوبه، جواب میده
من تجربش رو دارم
آخرش راحت میشی lol

به به ...شما...اینجا...منت گذاشتین! :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد